از یکاولنگ تا آوشویتس: (قسمت چهارم)
نگارنده: امین وحیدی، فیلمسازهزاره مقیم ایتالیا
“گیتو” سازی شروع پروسه انزوا و تحریم
صبح روز بعد وقتی ازخواب بیدارشدیم هوا هنوزتاریک بود. دروقت صبحانه خوردن، کم کم معنی حلقه زدن جمعی شب گذشته درلابی هوتل را درک میکردیم. تقریبن همگی همنظر بودند. با گرفتن دست شخص مقابل برای لحظاتی دردستان و خیره شدن به چشمانش و سپس با بستن چشم و تبدیل شدن آن نفربا نفر دیگر و دوباره همین کاررا تکرارکردن که ظاهران بازی پیش پا افتاده ای به نظرمیرسید، اما در واقع با احساس انسانی آدم بازی میکرد. مثلن برای لحظه ای کسی را جلوچشمانت میبینی، به او خیره میشوی و با بستن چشمانت و با یک پلک زدن ازپیش چشمت میرود و کس دیگر جایگزین میشود، سپس آنهم ازپیشت میرود و همینطورهرفرد با چندین نفر روبرو میشود و این اشخاص به نوبت غیب شان میزند. گردانندگان گروه با تصاویری ازچشم های مختلف درذهن دانشجویان، آمادگی ذهنی برای دیدن آوشویتس را فراهم میکردند. یعنی حس کردن لحظه حساس بودن و نبودن، حس کردن لحظه ی ازدست دادن کسی، ازدست دادن عزیزی، آشنایی، دوستی یا عضوی ازفامیل، که با یک پلک زدن گم شده و نیست و نابود میگردد. درست همانند قربانیان آوشویتس که با یک پلک زدن عزیزان شانرا برای همیشه ازدست میدادند.
آنروزبا اوتوبوس هوتل رفتیم به سمت اولین موزیم. موزیمی که زمانی کارخانه کارفرمای آلمانی محبوب یهودیان “اسکارشیندلر”بوده که درشهرکاراکوف جان صدها تن یهودی را نجات داده است. شاید خیلی ها فیلم معروف “فهرست شیندلر” ساخته “استیون اسپیلبرگ” را (که خود یهودی تباراست) تماشا کرده باشند که براساس داستان واقعی زندگی شیندلرساخته است.
کارخانه “اسکارشیندلر” با آنکه بخاطرمجبوری تولید، قرارداد پیمان کاری با دولت آلمان را گرفته بود، تولیدات مختلف فلزی ازجمله ظرف و بعضی محصولات دیگر مانند کلاه های نظامی و یا هم محصولاتی مرتبط با اسلحه تولید میکرده.
پس ازآنکه”اسکارشیندلر” تصمیم میگیرد تعداد زیاد یهودیان را استخدام کند تا هم آنان را ازگرسنگی نجات دهد وهم ازفرستاده شدن آنان به اردوگاه های مرگ نازی ها جلوگیری شود، اسناد هویت خیلی ازآنها را جعل میکرده تا با هویت دروغی ازچنگ نازی ها درامان بمانند.
وقتی هم نازیها به هویت اصلی بعضی از آنها پی میبرد، اسکارشیندلراول بهانه میکند که اینها کارگرانی با مهارت های خاصی اند و نمیشود آنها را با دیگران جایگزین کرد و بعد با این بهانه که این کارگران ارزان قیمت اند و……خلاصه جان صدها تن ازآنها را ازچنگ دستگاه مرگ نازی نجات میدهد.
این کارخانه حالا به یک موزیم معروف و به یکی ازنمادهای انسانیت، شجاعت و ایستادگی نه تنها برای یهودیان بلکه برای همه انسان های فداکارشناخته میشود. سالانه میلیون ها نفری که ازاردوگاه های آوشویتس دیدن میکنند، حتمن به این موزیم هم سرمیزنند. این موزیم دو طبقه ای با بهترین شیوه چیدش، تاریخ شهرکاراکوف، محلات یهودی نشین این شهر و ظلم های نازیها را به بهترین وجه آن به نمایش میگذارد. دربین آثار، ازنمونه های عکس دوران اشغال شهر توسط نازیها گرفته تا نمایش فیلمهای سیاه و سفید آن دوران برروی دیوارها، این موزیم موادغنی تاریخی را درخود جای داده است. میز و بعضی ازلوازم واقعی دفتر”اسکارشیندلر”هم هنوز درجایش قراردارد. ماکت هایی ازنماهای درونی آپارتمانهای کوچک “گیتوی” یهودیان شهرکاراکوف هم درآن گنجانیده شده اند که خیلی واقعی مینمایند. بنا به گفته راهنمای موزیم ، “اسکارشندلر” که بار بار سربازان و ماموران نازی را با دادن رشوه راضی میکرده، سرآخر با ورشکستگی مالی و تجاری مواجه میشود اما با آنهم جان حدود هزارودوصد تن ازیهودیان رانجات داده است.
به گفته راهنمای این موزیم که ما را ازاول تا آخر همراهی میکرد، خود شهرکاراکوف درجریان جنگ جهانی دوم صدمه زیادی ندیده. زیرا معماران شهرتاریخی کاراکوف که کلیسای جامع و ساختمان های اصلی مرکز تاریخی شهر را ساخته اند، ژرمن تباربوده و نازیها هیچگاه این شهر را بمباران نکردند، فقط اهداف خاص نظامی پولندی دور از مرکز شهر را زیرحمله گرفتند و ویران کردند. نازی ها به این شهر به دیده ی شهری با سابقه آلمانی تبارمیدیدند وهمچنان امیدواربودند با جابجایی ژرمن ها ازآلمان تعداد جمعیت زرمن تبارکاراکوف را زیاد کنند. این کار را نازی ها با شروع کمپاین فرهنگی ژرمن سازی کاراکوف درزمان تسلط شان بر آن شهرآغاز کردند؛ تغییرنام های جاده ها و میدان های اصلی به نام های ژرمنی و مورد علاقه فویرر، ازبین بردن آثارهنری ملی این شهر، تخریب مجسمه های قهرمانان پولندی و جایگزین کردن آنان با مجسمه های قهرمانان آلمانی درسراسرشهر ازجمله پروژه ژرمن سازی این شهر سلاوتبار بود. ایجاد “گیتو” یا منطقه های جداگانه، بسته و تحت کنترول شدید برای یهودیان که آنان را ازسایرجامعه جدا میساخت ازجمله برنامه های نازی سازی این شهربوده است.
درآخرین بخش این موزیم قبل ازخروجی، بازهم مثل موزیم هولوکاست میلان، اتاقی وجود دارد که درآن هربازدید کننده اندکی بتواند اندکی تامل کند. دراین اتاق دو کتاب که یکی به نام کتاب سفید و دیگری به نام کتاب سیاه یاد میشود خاطرات وجملات دو گروه انسان ها را درخود جای داده اند که خواندن و مرور کردن آنها، بازدیدکنندگان را درآزمون سخت قرارمیدهد.
روی دیوارهای پخته و سیمنتی این اتاق، کنده گی های عمیقی ساخته شده که درآن استوانه هایی کارگذاری شده با جملاتی ازهردو کتاب سفید و سیاه که میچرخند و خواننده را به تفکرو تعمق وامیدارند. کتاب سفید حاوی جملات، خاطرات و دلایل آنهایی را درخود دارد که هرکدام درزمان جنگ، جان یک یهودی یا یک بیگناه دیگر را ازدست نازیها نجات داده و دلیل و انگیزه خود را بخاطرآن کارش بازگو کرده است. کتاب سیاه اما، مربوط به آن عده ازافراد میشود که یا به حق یهودیان خیانت کرده اند و مخفیگاه های آنان را بخاطرکسب پول یا مقام و انتقام به نازیها افشا کرده اند و یا هم فقط بخاطرترس ازجان خودشان، دربرابرظلم هایی که برهمسایه ها، دوستان، همکاران یا همصنفی های یهودی شان میشده، سکوت میکرده اند. نظرات و دلایل آنها هم مستند شده است، دربین نامه های کتاب سیاه دیده میشود، بعضی ها با خوشحالی میگویند که ازشر یک یهودی کثیف نجات یافته، یا بعضی ها با احساس ندامت ازاینکه نتوانسته از همسایه یهودی تبارش دفاع کند، شرمساراست. به عقیده مسئولین موزیم، این دو کتاب، همانند اعمال و افکار انسان درروز امتحان اند، آنانی که با ازخودگذری و رشادت جان دیگران را نجات داده اند، کارنامه شان درکتاب سفید و آنانی که یا بی تفاوت مانده اند و یا هم بدی کردند، کارنامه شان درکتاب سیاه درج میشود که محتوای هیچ کدام ازاین کتاب ها فراموش نمیشود.
دراین بخش آخر، با خواندن بعضی ازجملات و تجربیات هردو کتاب سیاه و سفید، نتوانستم جلو هق هق گریه ام را بگیرم و زود زدم بیرون.
*****
پس ازموزیم اسکارشیندلر، با همراهی راهنمای دیگربه منطقه یهودی نشین یا “گیتو”ی شهرکارکاوفGhetto رفتیم. این منطقه که درآن، دو سه کنیسه هم وجود دارد به مانند موزیم بازمیماند، گرچند ازتعداد دقیق جمعیت یهودیان فعلی کاراکوف اطلاعی دردست نیست، اما تعداد شان چندان زیاد به نظر نمیرسد.
“گیتو” سازی یکی از پالیسی های دستگاه پروپاگندای سیستم راسیستی نازسیم بود. “گیتو” یعنی منطقه محصور و جدا شده ازسایرمناطق. ناحیه ای محصور به عنوان تافته جدا بافته ازسایرناحیه ها که با محدودیت های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مواجه میشود. دردوران نازیسم و فاشیزم، گیتوهای زیادی ساخته شدند. یعنی مناطقی که درآنها یهودیان ساکن بودند، دورادورشان را با دیوار و سیم خاردار احاطه کردند و با برجسته ساختن تفاوت های فرهنگی-مذهبی آنان با سایرین، به نژاد پرستی علیه آنان دامن میزدند. ساکنین “گیتو”ها باید بازو بندی را با نشان ستاره ششپر داوود به بازوهایشان بسته میکردند تا دیگران آنان را بشناسند. با ایجاد این “گیتوها”، نازی ها و فاشیست ها به دیگران گوشزد میکردند که ساکنان این محلات مردمان نجس و پست و ازنژاد فرومایه اند. آنان را به نوعی با تحریم و محدودیت های عبورومرور، کسب وکار وفعالیت های عادی یک جامعه عادی مواجه میساختند. یهودیان محسور مانده درگیتوها، چون با دنیای بیرون با مشکلات مواجه میشدند، مجبوربودند درمحله خود بین خود کاروبارراه بیاندازند و امرارمعاش کنند. خیلی ها هم به دلیل گرسنگی و محدودیت ها درگیتوها، جان میباختند. ایجاد گیتوها درواقع نوعی تحریم اقتصادی یهودیان اروپایی بود که آنان را اولن ازنگاه اقتصادی ازپای درآورند و کم کم و آهسته پیوسته با گرسنگی، فقر، ناچاری، بیچارگی کرامت انسانی آنها را هدف میگرفتند تا جایی به این هدف شوم شان رسیدند. یهودیانی که تا قبل از گیتو سازی ثروتمند بودند، با ایجاد گیتوها، دست به فروش وسایل خانه، کلکسیون آثارهنری، جواهرات و همه داشته هایشان میزدند تا ازگرسنگی درامان باشند، سودجویان بیرون ازگیتوها هم که مجبوری آنان را میدیدند، اموال آنان را به قیمت های بسیارپایین ازآنان میخریدند، مثلن یک دهم ارزش اصلی یا حتا یک پنجاهم ارزش اصلی و آنان هم بخاطرنمردنن ازگرسنگی مجبوربودند به این ظلم و جورتن دهند. در دوران نازیسم درکشورهای اشغال شده توسط نازی ها گیتوهای زیاد وجود داشتند، خصوصن درایتالیا و پولند.
*****
نان چاشت را در این منطقه خوردیم. بعضی ازدوکان های تاریخی این منطقه با لوحه های قدیمی دوران جنگ جهانی دوم به به زبان عبری بازسازی و تزیین شده اند. بعضی ازدانشجویان به رستورانت “کوشر” یا همان “حلال” یهودیان رفتند و دیگران هم غذاهای پولندی، بیشترساندویچ های گوشت و سمارق که درعرفه های مختلف سرچهارراهی فروخته میشدند، خوردند. این منطقه حالا بیشتربه منطقه توریستی مبدل شده و دوکان های زیادی که سوغات های توریستی و بعضی اموال دسته دوم نیمه عتیقه یا به اصطلاخ “وینتاژ” میفروشند جزء مکان های دیدنی این منطقه است. درحوالی همین “گیتو” میدان کلانی را به نام میدان قهرمانان “گیتو” نامیده اند که به یادبود ازقربانیان یهودیان کاراکوف دوران اشغال نازی ها، به تعداد سی و سه چوکی خالی برونزی گذاشته اند. درنبش این میدان دواخانه ی تاریخی وجود دارد که مالک آن دردوران جنگ جهانی دوم یک پولندی غیریهودی بوده که به بسیاری از یهودیان بیمارزندانی درداخل “گیتو” کمک کرده و جان آنها را نجات داده است. آن شخص اکنون یکی از قهرمانان دوران جنگ جهانی دوم برای یهودیان شناخته میشود.
ادامه دارد…..
پانوشت: این نبشته قبلا درروزنامه «صبح کابل» نشرگردیده است.