هزارهکشی (بخش اول)
قتلعام و نسلکشی مردم و زندانیان هزاره در مزار شریف توسط طالبان
گردآورنده و پژوهشگر: دکتر حفیظ شریعتی(سحر)
در 25 می، طالبان وارد شهر مزار شدند و شروع به بستن مکاتب و ادارهها کردند و از مسجدها استفاده میکردند تا تکلیف قانون شریعت را اعلام کنند.
طالبان پس از کشتهشدن نیروهایشان در می1997 انتقامگیریهایی را علیه غیرنظامیان هزاره در مزارشریف شروع کردند که دست کم 83 نفر را در دو قریهای بیرون از شهرمزار قتلعام کردند. مطابق گزارش گزارشگر خاص، 53 نفر شیعه از باشندگان قریهای در قزلآباد کشته شدند و حدود بیست خانه آتش زده شدند. بزرگان قریه میگفتند: طالبان بعد از ظهر به قریه رسیدند و شروع به کوبیدن دروازههای خانههایشان کردند. آنان میپرسیدند که سلاح داریم. شخصی که دروازه را باز میکرد و میگفت که آنها سلاحی ندارند، در همان مکان تیرباران میشد. اگر شخصی برای آنها اسلحهای تهیه میکرد، به اتهام همان سلاح در آن مکان توسط طالبان تیرباران میشد. تعدادی از دهقانان قریه در سرزمینهایشان کشته شدند، برخیها با ابزار زراعتی خودشان کشته شده بودند که گزارشگران ما آنها را دیده بودند. یک گروه 14 یا 15 مرد جوان از قریه گرفتار شده بودند و به میدان هوایی نزدیک برده شده بودند، جایی که پس از شکنجه به قتل رسیده بودند.
در قریهی شیخآباد فقط پیرها مانده بودند. باشندگان قریههای دیگر پس از پیشروی نیروهای طالبان گریخته بودند. طبق گزارش گزارشگر خاص، طالبان وارد قریه شده بودند و سی مرد پیر را شکنجه و به قتل رسانده بودند و بعضی از قسمتهای بدن آنان را بریده بودند. همچنین باشندگان قریهی شیخآباد و قزلآباد میگفتند که قوماندانهای پشتون محلی که به طالبان پیوسته بودند، در کشتارها نیز شرکت داشتند. مشابه این گونه کشتارها در تعدادی از دیگر قریههای دیگر نیز رخ داده بوده است.
در آگست 1998 طالبان، با حمایت قاطع پاكستان، كنترل مزارشریف را به دست گرفتند. آنها حداقل 2000 نفر كه بیشتر غیرنظامی هزاره بودند، دقیقاً به خاطر گرفتن انتقام از كشتار نیروهای خودشان در سال قبل، قتل عام کردند. این حادثهها همه مستندسازی شدهاند.گزارش ذیل از مجموعه گزارشهای دیدهبان حقوقبشر گرفته شدهاند.گزارشی بهنام قتلعام در مزارشریف بر پایهی تحقیقات دیدهبان حقوق بشر در اكتبر 1998 که مستندسازی شده است.
قبل از حمله به مزار، طبق گزارشخاص پشتونهای بلخ وابسته به حزب اسلامی تغییر موضع دادند و به طالبان اجازه دادند تا وارد شهر شوند. طالبان و پشتونهای بلخ با داشتن تجربهی سال گذشته همراه ژنرال ملك، وارد مزار نشدند تا اینكه نیروهای حزب اسلامی خطوط اول جبههی قرارگاه حزبوحدت را احاطه كردند كه از جنگجویان بامیان تشكیل شده بود و در قلعهیزینی تختپل در منطقهی وسیعِ محصور شده در شمال شرق مزار در جادهی شهر بلخ قرار داشت. نیروهای حزب اسلامی 1500 تا 3000 جنگجوی حزبوحدت را به دامانداختند كه پس از آن، با پیشروی طالبان به محاصره افتادند و نتوانستند بگریزند. بیشتر مبارزان حزبوحدت در قلعهیزینی در همان محل كشته شدند. حدود 700 تن توانستند از کمین فرار كنند و به سمت حیرتان بروند؛ اما چون پیاده بودند، بیشترشان توسط نیروهای طالب كه در بیابان با موترهای پیكاب عبور میكردند، كشته شدند. غیرممكن است كه تعداد كشته شدهها در جنگ و تعداد دستگیر شدههایی كه بعداً توسط نیروهای طالب به قتل رسیدند، شمرده شوند، چون کسی نمیدانند که چندتن بودند.
طبق گفتهای یك شاهد عینی، نیروهای طالبان به دامنههای غربی مزار شریف، ساعت 9:30 صبح، 8 آگست وارد شدند. باشندگان گزارش دادهاند كه از اوایل صبح از سمت غرب صدای فیر را می شنیدهاند. تعدادی گفتند كه آنها تصور میكردند كه جنگ بین احزاب مختلف جبههیمتحد درگرفته است و نمیدانستند كه طالبان به شهر رسیدهاند تا اینكه آنها مشخصاتشان را كه لُنگیهای سیاه و بیرقهای سفید بودند، دیدند. همچنین شاهدان گزارش دادهاند كه در تاریخ 5 یا 6 آگست دفترهای جمعیت توسط لشكریان خودشان غارت شدند كه مشتاق بودند هر چیز باارزش را پیش از اینكه دیگران بگیرند، خود بردارند. تعدادی از خانوادههای هزاره چندین روز قبل از حملهی طالبان شروع بهترك شهر کردند.
ازآنجایی که طالبان با پشتونهای بلخ كه نسبت به منطقه آگاهی داشتند، همراه بودند، طالبان توانستند كه تأسیسات مهم را در محدودهی شهر بسیار سریع شناسایی و تسخیر كنند. یك دستهای از طالبان كه طبق گزارش شامل اعضای پاكستانی از یك سازمان سنی رادیكال بهنام سپاه صحابه بودند، وارد كنسولگری ایران در مزارشریف شدند و هشت دیپلمات و افسر اطلاعاتی و یك خبرنگار را به قتل رساندند. نظامیان حزبوحدت که در داخل مزارشریف بودند، از یك مسیر شهر را ترك كردند در حالیكه طالبان به طور وحشیانه هنگام پیشروی “برای اینكه از احزاب دیگر میترسیدند” به همه چیز و همه کس در مزار فیر میكردند. نیروهای طالبان نیروهای مردمی و نظامی را تعقیب میکردند و طبق گفتهی یك شاهد به هر چیزی كه حركت میكرد، فیر میكردند. قوماندان وحدت، محمد محقق و دیگر رهبران بلندپایه با چرخبال منطقه را ترک كرده بودند.
طبق گزارش دیدهبان حقوقبشر، در اولین ساعات سقوط شهر، نیروهای طالبان شمار نامعلومی از غیر نظامیان را در حملات نامشخص به قتل رساندند. آنها به غیر نظامیان و افراد مشكوك نظامی در مناطق مسكونی، خیابانهای شهر و بازارها فیر میکردند. شاهدان از آن به عنوان كشتار دیوانگی و دیوانهوار یاد كردهاند.
دیدهبان حقوقبشر درگزارشی نوشته است:
یك شاهد زن از منطقهی بازار در راه خانهاش، دیده است كه در میان كشتهشدگان یك بچه كه در كراچی نان میفروخته است، یك زن كه در راه رفتن به یك اجتماع بوده است و یك مرد كه گندم را آسیاب میكرده است، بوده است. تعداد زیادی تاجران در بازار طبق گزارشخاص كشته شدند. زمانیكه طالبان در سركها حركت میكردند و بدون مقصد فیر میكردند، اینان کشته شدند. در برخی موارد، طالبان از ماشینداری كه بر روی جیپها نصب کرده بودند، به طور مكرر در سركها فیر میكردند و مردم را قتلعام میکردند. یك شاهد كه از بام یك دكان مشاهده كرده بود، صحنهی هراسانگیز را در شهر چنین توصیف كرده است:
” از بام میتوانستم ببینم كه دود از سمت غرب میآمد. از دكانم خارج شدم و به ساحهی مشتریها رفتم. از آنجا توانستم فرار مردم را از سمت غرب ببینم. هرجومرج و آشفتگی در منطقه بود. مردم میدویدند و توسط موترهایی كه سعی در ترك منطقه داشتند، برخورد میكردند. دكانهای بازار واژگون شده بودند. صدایی مردی را شنیدم كه میگفت: مرمیها مثل ژاله میباریدند. من به خانه رفتم. از پنجرهها میتوانستم كه فریادها را بشنوم و بیرقهای سفید را بالای موترها ببینم.»
یك زن، كشتهشدن پسر سیزده سالهاش چنین شرح داده است:
«پسرم در یك كارگاه قالین كار میكرد. در روز اول ورود طالبان به مزار، نزدیك روضهی مبارك (حَرمی در مركز مزار) تیرباران شد. تعدادی از مردم آمدند و به من گفتند كه او را در شفاخانه بردهاند.آنها گفتند كه او قبل از مرگش می گفت: «ما از كابل به مزار آمدیم تا زنده بمانیم و اكنون من میمیرم. چه كسی سرپرستیای خانوادهام را خواهد كرد؟» من حتی پسرم را ندیدم. نمیخواستم كه به خاطر او منطقه را ترك كنم؛ اما ما مجبور بهترك منطقه بودیم.»
در روزهای بعدی، نیروهای طالبان تلاشی منظم و سیستماتیك را برای یافتن مردانی از قوم هزاره، تاجیك و ازبك در شهر شروع کردند. به ویژه هزارهها مورد هدف بودند، بخشی به خاطر داشتن مذهب شیعه و بخشی به خاطر انتقام هدف قرار میگرفتند: چون مقاومت در برابر طالبان در می 1997 از قسمتهای هزارهنشین شهر شروع شده بود. در جریان تلاشی خانهبهخانه، گزارشها نشان میدهند كه صدها مرد و كودك هزاره به قتل رسیدهاند. ظاهراً طالبان میخواستند مطمئن شوند که دیگر هزارهها توان نداشته باشند تا در برابر طالبان مقاومتی بكنند. یك شاهد به دیدهبان حقوقبشر گفته است: «در برخی قضیهها، مردان و پسران دستگیر شدند. خانوادهها لت وكوب شدند و یا در محل تیرباران می شدند.گلوی بعضیها بریده شدند.» در حالیكه بیشتر كشته شدهها هزاره بودند، شاهدان كشتار مردان تاجیك و ازبك را دیدهاند یا میدانند؛ اما زیاد نبوده است. یك مرد تاجیك كه در 10 آگست توقیف شده بود، این گزارش را تهیه کرده است.