قیام تاریخی ودهقانی ابراهیم خان گاو سوار
نگارنده : علی تقوایی
ابراهیم خان گاوسوار فرزند یکی از خوانین شهرستان بود، او جوانترین ارباب وقت درمرکز حکومتی « اولقان » شمرده میشد. روزی عبدالجلیل حاکم اولقان شهرستان مشهور به حاکم قونته ( چونته ) هزاره ها را بنام تبار ومذهبش فحش داد وابراهیم خان گاوسوار بگوش خود این فحش های آبدار را شنید، وبه یکی از ماموران حکومتی گفت نزد حاکم برود واورا از فحش دادن به هزاره ومذهبش منع نماید، وقتی مامور حکومتی به حاکم گفت، حاکم با خشم وتندی ، چند مرتبه بد تر از قبل این فحش ها را تکرار کرد. بعد ابراهیم خان گاوسوار رو در روی حاکم ایستاد تمام فحش داده شده را بسوی خودش برگرداند. تفنکچه اش را کشید وحاکم همچون موش فرار کرد.
ابراهیم خان گاوسوار پس ازاین برای قیام آمادگی گرفت. تمام ارباب ها را جمع کرد وبا یک لشکر مجهز ومسلح برای تصرف کامل حکومت اولقان، حرکت کرد. متاسفانه که حاکم جلیل از نفاق درونی استفاده کرد، افراد مسلح یوسف بیگ را فریب اده بسوی خودکشانید، ابراهیم خان فضا را برا ی قیام وتصرف حکومت محلی مساعدندید ، چون اول بایدبا افراد یوسف بیگ می جنگید. لذا به «برگر» زادگاهش برگشت. سید عباس لوگری که حاکم اعلای دایزنگی بود ، از قضیه آگا ه گردید، برای دستگیری ابراهیم خان صد نفر مسلح را آماده ساخت تا اورا به پنجاب مقر حکومت اعلای دایزنگی بیاورد. اما ابراهیم خان گاوسوار، در منطقه رباط به مصاف افراد مسلح سیدعباس رفت. جنگ شدیدی درگرفت وسرانجام قوای حکومتی شکست خورد. وابراهیم خان گاوسواربرای تصرف مقر حکومتی اولقان کمربست وقیام را رهبری کرد. در نتیجه تمام دوایر وسازو برگ حکومت اولقان بدست قیام کنندگان افتید. ابراهیم خان گاوسوار اکنون افراد زیادی مسلح را در رکاب خود داشت ونام واقتدارش به عنوان رهبرقیام هزارستان درسراسر افغانستان زبانزد همه گردید. سیدعباس حاکم اعلا این باراربابان ، موسفیدان وسادات را نزد ابراهیم خان گاوسوار برای مذاکره فرستاد. وقتی اینها نزد بچه گاوسوار آمد ، او پیش ازآنکه از مذاکره کنندگان بشنود، به کلان های قوم چنین گفت که :
– وقتی که بخاطر تحصیل مالیه روغن شرکت ویا « کته پاوی » هزاره هارا به درخت میخ زدند ، شما کجا بودید ؟
– وقتی گوش های هزاره هرا بخاطر تحصیل روغن شرکت بریدند ، شما کجا بودید ؟
– وقتی 50 نفر را قطار کرده با ریسمان بستند وبعد با پای پیاده به پنجاب ( مقر حکومت اعلای دایزنگی ) بردند کجا بودید ؟
به رغم شرمساری مذاکره کنندگان، آنها اصرار کردند که باید نزد سید عباس حاکم اعلا بروی ، واو اگر به عهدش وفا نکرد وبرتو آسیب رسانید، ما در کنار تو ایستاده میشویم. بالاخره ابراهیم خان گاوسوار به پنجاب آمد وسد عباس اورا مورد عتاب قرار داد ومتهم کرد که تو اموال دولتی را غارت کرده ای وسبب قتل عساکر حکومتی شده ای، جایت زندان است. لذا اورا 40 روزدر پنجاب کوته قفلی کرد. بعداز وساطت اربابان وموسفیدان اورا رها کردند. وسید عباس توصیه کرد که امول دولتی را برگرداند، اما ابراهیم خان گاوسوار هرگز این کاررا نکرد اووقتی به زادگاهش برگشت، مردم با شور وشعور وهیچان از قهرمان خود استقبال کردند. وصد ها نفر از سراسر هزارستان به استقبال او آمده بودند وجوانان پرشماری درکنار او بگونه ای مسلحانه ایستادند. برای این اسطوره ای آزادی شان افسانه های زیادی گفتند ، از جمله اینکه : ابراهیم خان وقتی برگاو خود سوار میشود، از گوش او میگیرد ، گاوش همچون باد صر صر از شرق به غرب پرواز میکند. و…
آوازه قیام ابراهیم خان گاوسوار دستگاه سلطنت را تکان داد، ظاهرشاه هنوز در شوک فیر تفنکچه عبدالخالق هزاره که بربرمغزو قلب ودهان پدر مستبدش قرار داشت که نام ابراهیم خان گاوسوار به کابوس خانواده سلطنتی تبدیل شد. در نتیجه ظاهر شاه بطور عاجل هاشم جلادکاکایش از صدارت عزل کرد وبجای او شاه محمود خان را گماشت، سپس به سید عباس حاکم اعلای دایزنگی پیام دادکه ابراهیم خان را به وساطت اربابان وموسفیدان هزاره به کابل برای مذاکره بفرستد. ومن شخصآ میخواهم که خواست های اورا بپذیرم. سیدعباس دست به دامان خوانین ، سادات وموسفیدان هزاره شد وتعداد زیادی از اینها جمع شدند نزد ابراهیم خان رفتند، اما او اجرایی شدن سه شرط را برای مذاکره کنندگان ،با قاطعیت تمام مطرح کرد. وگفت که اگر این سه شرط عملی نشود، من تا آخرین مرمی علیه این حکومت ظالم به مبارزه ام ادامه میدهم. سه شرط وی این بود که :
1 – مالیه روغن شرکت بطور قطع ازسر مردم هزاره برداشته شود.
2 – استبداد خشن واستخوان سوز مامورین حکومتی برهزار ه ها قطع ورفع گردد.
3 – همه یاران ، همسنگران وهم رکاب هایم ، هرگز مورد تحقیق وباز خواست قرار نگیرند.
سرانجام با قبولی این شرایط او با جمعی از اربابان ، سادات وملا ها به کابل آمد وظاهرشاه وشاه محمود صدر اعظم بعد از چند روز با او ملاقت کردند. بدینترتیب روغن شرکت این کمرشکن ترین مالیه ازسرهزاره ها برداشته شد. اما مالیات های دیگر همچنان پابرجاماند. مردم کابل در هنگام ورود ابراهیم خان به جاده ها برامدند تا به دیدار بجه گاوسوار این رهبر جوان قیام دهقانی هزارستان دیدار نمایند. مردم با این شعر از او استقبال کردند :
ابراهیم خان بچه گاو سواره
امو ده کل هزاره سرداره
پدر کار پادشاه را لعنت
امو لایق وزیری را داره
ابراهیم خان را در کابل نگهداشتند وخانواده اش را در پلخمری تبعید کردند. او که روح انقلابی داشت عضو حزب اتحاد به رهبری سید اسماعیل بلخی شد، بعد از قیام ناکام بلخی ، اوسالهای زیادی را در زندان گذراند. در 14 قوس سال 1361خورشیدی در پلخمری داعی اجل را لبیک گفت. ولی او نخستین مبارزو پیشگام ترین نهضت قیام دهقاین سالهای 1323 – 1324 بود.
روحش شاد ویادش همیشه گرامی باد!